سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
ره آوین
دانشجویان کانون فزهنگی هنری بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان با توجه به دغدغه ی خود در مسائل فرهنگی تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتند و نظرات شخصی خود را در موضوعات متفاوت بیان می کنند . دقت شود که این نظرات ، نظرِ مجموعه ی بسیج دانشگاه نمی باشد .
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 66448
کل یادداشتها ها : 57
خبر مایه


1 2 >

سلام 

چند سالی است که مردم روزه ی خود را با سریال های سیما افطار می کنند و در این مدت حرف های زیادی در بابِ کیفیت این فیلم ها زده شده اما امسال برنامه ها به گونه ای بود که انتقادهای زیادی به صدا و سیما وارد شده و هنوز هم بحث ها ادامه دارد .
در بین این برنامه ها چند برنامه ای که بسیار بحث برانگیز بود عبارت اند از :

1- خنده بازار
این برنامه که با عنوانِ طنز شخصیت های مطرح کشور را به سخره گرفت ، نوعی آلودگی در جنس خنده و طنز به جود آورد . البته خوشبختانه بسیاری از افراد در برابر این حرمت شکنی ها سکوت نکردند .

2- سریال پنج کیلومتر تا بهشت
این سریال از چند بعد باید مورد نقد قرار بگیرد :
اول به خاطر رابطه ی دو جنس مخالف در فیلم که ضرورتی هم نداشت . خیلی راحت میشد از روح یک مرد دیگر استفاده کرد و مسلما آن هم جذابیت های خود را داشت .
دوم به خاطر ارتباط روح با دنیای واقع که این بحث هم چند سالی است که در رسانه مطرح شده و باید به صورت جدی مورد ارزیابی قرار بگیرد .

3- سریال سقوط یک فرشته
این سریال نیز با توجه به حضور شیطان و به عقیده ی بسیاری جسمانیت شیطان باید مورد ارزیابی قرار بگیرد .
هم چنین از حیثِ فضای سنگین استرس زا ، آن هم در شب های ماه مبارک که مردم نیاز به آرامش دارند نقدهایی شده که آن هم جای بحث و بررسی دارد .

دو استادی که در این زمینه صحبت هایی کرده اند دکتر یامین پور و دکتر رائفی پور هستند . پیشنهاد می کنم نظرات این بزرگواران را مطالعه کنید و البته باید مراقب باشیم که این ها نظرات افرادی خاص می باشد و ما وظیفه داریم نظرات گوناگون را بررسی و تحلیل کنیم نه این که یک نظر خاص را به عنوان مرجع بپذیریم .

وبلاگ دکتر یامین پور : http://kistiema.blogfa.com/

وبلاگ دکتر رائفی پور : http://www.antisemitism.blogfa.com/ 

البته در این بین نباید از برنامه ی بسیار زیبا و تأثیرگذار «ماه عسل» چشم پوشی کرد . این برنامه نگرش جدیدی در بسیاری از موضوعات برای مردم ایجاد کرد که واقعا جای تشکر دارد .


  

گر رحم داشتى توقع رحمت داشته باش

اینانى که مى گویند خدایا! به ما رحم کن، جا دارد به آنان گفته شود آیا خودت رحم مى کنى؟ رحم خوب است یا بد؟ اگر خوب است چرا خودت رحم نمى کنى؟ هر چیزى که آدمى نمونه اى از آن در خودش باشد - از صفات کمالى - توقع داشته باشد که خدا هم با او همانگونه معامله کند.

آنانى که مى گویند: «الهى العفو» -از ما درگذر و ما را پاک کن- باید از او پرسید خودت در عمرت از چند نفر درگذشتى؟! بسیارى هستند وقتى با دیگرى دعوا دارند اگر به آنان بگویى بگذر، عفو کن، اعتنا نمى کنند آنگاه توقع عفو از خدا و خلق دارند.

در قرآن مجید مى فرماید: «از یکدیگر درگذرید آیا دوست نمى دارید خدا از شما درگذرد»(1)؛ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیم

در روایتی از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله می?خوانیم:

«من لا یرحم النّاس لا یرحمه اللّه»؛ کسى که به مردم رحم نمى‏کند، خداوند [هم‏] به او رحم نمى‏آورد. (2)

تو این شبا از هم بگذریم شاید خدا هم از ما بگذره
یا علی !
 


  

"یکی از آسیب های فرهنگی که به تازه گی ما را تحدید می کند این است که برخی افراد خواسته یا نا خواسته هویت ملی ما را در برابر هویت دینی قرار می دهند.می گویند ما خودمان پیامبر که داریم "زردتشت" آدم های بزرگی همچون کورش هم که داریم و ... طوری که دین اسلام کم رنگ می شود و گاهی حتی به بهانه هایی هم چون عرب بودن پیامبر (ص)و.... مورد هجمه هم قرار می گیرد."

قسمتی از خطبه های نماز جمعه شهرکرد

آیا تا به حال دقت کرده اید:

_گردنبند های هخامنشی چه قدر زیاد شده

_یک نفر حاضر است کتاب های قطوری راجب مثلا زندگانی کورش بخواند اما زحمت خواندن یک کتاب کوچک از زندگانی معصومین را به خود نمی دهد.

_اسامی عجیب و غریبی برای فرزندان انتخاب می شود با این توجیه که اسم اصیل ایرانی است مثلا: آویسا

_.............

هویت ملی ما ارزشمند است و یکی از این ارزشها پذیرش مشتاقانه دین اسلام است.

مراقب باشیم.الگوی پیشرفت ما اسلامی ایرانی است.


  

 

بومی سازی ، درست یا نادرست؟!

بومی سازی یا بومی گزینی مسئله ایست که از چند سال قبل در کشور مطرح شد و هم اکنون نیز در حال پیگیری می باشد . در این مدت فواید بسیاری برای این طرح گفته اند و لزوم اجرای آن را به همه گوشزد کرده اند ولی متأسفانه آسیب های این طرح کمتر عنوان شده و یا به صورت کمرنگ مطرح شده. به همین سبب برآنیم تا در این مقاله یک بررسی نقادانه و البته منصفانه داشته باشیم . به امید آنکه به گوش مدیران و مسئولان فرهنگی!!! کشور برسد .

اولین نکته ای که با اجرای این طرح به ذهن هر دانشجو می رسد این است که آیا این طرح یک تبعیض نیست؟
هم اکنون که با گذشت مدتی از اجرای کم و بیش این طرح تعداد زیادی دانشجو وارد دانشگاه ها شده اند بهتر می توان در مورد این موضوع سخن گفت . با اجرای این طرح افرادی که حائز تراز حداقلی برای ورود به یک رشته ی خاص نیستند ، به خاطر موقعیت جغرافیایی خود می توانند در این رشته تحصیل کنند و در کنار افرادی قرار بگیرند که با تراز و رتبه ای بهتر(اما از یک بوم دیگر) وارد همان رشته شده اند . مسلما این امر باعث تغییر در سطح علمی دانشگاه ها می شود . ممکن است خیلی از مباحث و نکات درسی به خاطر ضعف علمی موجود در کلاس بیان نشود و این یعنی فاجعه .همچنین با اجرای این طرح بسیاری از دانش آموزان مستعد فقط به خاطر موقعیت جغرافیایی خود از امکان تحصیل در بعضی از دانشگاه ها محروم می شوند . و در اصل قربانی محل سکونت و بوم خود می گردند .

خواه ناخواه یک جوان باید برای زندگی مشترک، برای پدر بودن و مادر بودن آماده شود و متأسفانه این امر در آموزش و پرورش اتفاق نیفتاده . البته دانشگاه های ما نیز تا کنون در صدد راهی برای تربیت همسر و پدر و مادر نبوده اند . اما یکی از محیط هایی که بستر لازم برای این تربیت و رشد را دارد خوابگاه می باشد . چون در خوابگاه دانشجو باید بتواند کارهایی را که تا امروز خانواده برای او انجام می داده خود شخصا انجام دهد یعنی تقریبا می تواند یک استقلالِ نسبی را تجربه کند . این تجربه می تواند فرد را برای استقلالِ کامل در آینده و حضور در خانواده آماده کند .
مهارت دیگری که برای زندگی مشترک و البته برای حضور در جامعه و محیط کار ضروری است ، توانایی برقراری ارتباط با دیگران می باشد . زندگی خوابگاهی یک فرصت مناسب برای یادگیری این مهارت می باشد . دانشجو باید بتواند با وجود اختلاف عقیده و سلیقه با دیگران در این محیط زندگی و درس بخواند . این مهارت به سادگی به دست نمی آید و ممکن است در ابتدا تنش هایی هم بین افراد به وجود بیاید . اما هنرِ دانشجو این است که بتواند با این مسائل کنار بیاید و محیطی آرام و سالم برای درس خواندن و زندگی کردن فراهم کند .
 البته بنده منکر مشکلات خوابگاه نیستم . بسیاری از افراد نمی توانند در این محیط به آرامش لازم را کسب کنند و این امر باعث به وجود آمدن اختلاف و درگیری می شود حتی ممکن است فرد بر اثر زندگی با یک شخص سیگاری ، سیگار هم بکشد . البته این امر خوشایند نیست ولی واقعیت این است که مسئولان باید بستر مناسب را فراهم کنند و با آسیب شناسی صحیح مانع این مشکلات شوند . من خودم بسیاری از این سختی ها را از نزدیک لمس کرده ام اما نباید مسئولان فرهنگی! به خاطر ضعف خود در مدیریت فضای خوابگاه ها ، اقدام به تعطیلی تدریجی آن کنند . باید از فضای موجود استفاده کنند و بیش ترین تأثیر را بر وضعیتِ فرهنگی کشور بگذارند .

ایران کشوری متشکل از آیین ها و آداب و رسوم متنوع می باشد . چیزی که مسلم است این است که وقتی شخصی می خواهد برای آینده کشور طرح یا برنامه ای ارائه دهد باید یک دید حداقلی نسبت به همه ی این فرهنگ ها و دیدگاه ها داشته باشد وگرنه طرحی که ارائه می شود ناقص بوده و فقط برای بخشی از کشور قابل اجرا می باشد .
این شناخت فرهنگی در یک مدت کوتاه و یا با مطالعه ی چند کتاب حاصل نمی شود بلکه باید با آن ها زندگی کرد . از طرفی امکان حضور همه ی دانشجویان در همه ی شهرها وجود ندارد، پس باید محیطی را فراهم کرد تا دانشجویان علاوه بر تحصیل علم، تحصیل فرهنگ هم داشته باشند . بهترین محیط برای این امر خوابگاه های دانشجویی می باشد که بدون صرف پول و وقت اضافه فرهنگ های مختلف در کنار یکدیگر قرار می گیرند . البته باید مسئولین زیرساخت هایی را نیز فراهم کنند تا این تعامل و شناخت به صورت صحیح اتفاق بیفتد.

اما مسئله ی بعد بحث جریانات دانشجویی می باشد .از زمان تأسیس دانشگاه تا به امروز همواره شاهد حضور فعال و البته تأثیرگذار دانشجویان در عرصه های مختلف بوده ایم . و نکته ای هم که در این میان همواره نقش مهم و حیاتی ایفا کرده، خوابگاه های دانشجویی می باشد . همواره جریانات فکری و سیاسی از این فضا برای نشر و مبارزه استفاده کرده اند . علت آن هم واضح است .یک دانشجویی که در محل سکونت خود تحصیل می کند ، بعد از فراغت از تحصیل مستقیما به خانه می رود و تقریبا ارتباط وی با دانشگاه قطع می شود اما یک دانشجوی خوابگاهی بعد از فراغت از تحصیل تازه وارد یک زندگی جدید در بخش دیگری از دانشگاه می شود . این زمان فراغت بهترین زمان برای رشد فکری ، اعتقادی ، هنری ، ورزشی ، سیاسی ، فرهنگی و خلاصه همه ی ابعاد ضروری برای یک جوان می باشد .بسیاری از گروه های هنری و یا ورزشی موفقیت خود را مدیون همین اوقات فراغت می باشند . هم چنین جریانات و تشکل های دانشجویی از دلِ همین خوابگاه ها و همین زمان ها ظهور کرده اند . آیا مسئولان فرهنگی! کشور می دانند که با ادامه و اجرای کامل این طرح چه ضربه ی بزرگی به این فعالیت ها وارد می شود ؟ آیا راه چاره ای برای آن اندیشیده اند ؟
همین الان هم بسیاری بر این باورند که جریانات دانشجویی نسبت به قبل بسیار ضعیف شده اند و تأثیر گذاری گذشته ی خود را از دست داده اند .البته بدون شک در این میان جریانات انحرافی هم همواره بروز کرده اند و این یک امر طبیعی است . هر گاه ما جبهه ی حق را تضیف کنیم ، جبهه ی باطل قدرت می گیرد . دشمن هیچ گاه آرام و قرار ندارد . باید حوزه و دانشگاه و جامعه ی هنری دست در دست هم بدهند و از این فضاها حداکثر استفاده را ببرند .

ای کاش کسی این سخنان را بشنود و اندکی تأمل کند .    


  
براى دیدن این مقاله به وبلاک بنده سر بزنید.
WWW.RASHED14.BLOGFA.COM
خوشحال میشم اکر نظرتون رو بکید.
یاحق.
  

حزب الله در کجای رسانه ی ملی جای دارد؟

مدتیست که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال متحول شدن و ایجاد تغییر در کمّ و کیف برنامه ها و حتی تعداد شبکه هاست.اگر پیگیر بوده باشید شبکه هایی در دست تولید و یا راه اندازی شده و یا شاهد 24 یا 20 ساعته شدن شبکه های استانی هستیم که اینها حاکی از افزایش کمی برنامه های رسانه های ما در سطح ملی و حتی بین المللی نیز می باشد. همچنین شاهد تغییر کیفی در روال برخی برنامه ها و ایجاد برنامه هایی هستیم که شاید قبل از این در رسانه ی ملی یا نبوده و اگر هم می بود آنچنا ضعیف بود که مخاطبی را به سمت خود جلب نمی کرد.

اینکه مسئولین و سیاست گذاران رسانه ی ملی اراده کرده اند تا تغییر و تحول در شیوه ی ارائه و سبک برنامه ها انجام دهند جای بسی شکر دارد و این را باید به فال نیک گرفت و آن را ابتدای راه پر پیچ و خم تأثیرگذاری رسانه ای در سطح ملی و حتی در سطح بین المللی دانست.برای مثال برنامه هایی مثل " گره " ، " نیمروز " ، " راز " ، " پارک ملت " و ... و همچنین برخی سریالهایی که در حال پخش اند (برای مثال سریالهای ماه مبارک رمضان) و یا اخیراً پخش شده اند ، تغییری را از نظر کیفی و شیوه ی ارائه مفاهیم دینی نشان می دهند که البته تعداد این جنس برنامه ها بسیار کم بوده و نیاز به توجه بیشتر در این زمینه ها را دارد که انشاء الله شاهد افزایش حجم این گونه برنامه ها در آینده ای نه چندان دور باشیم.

اما تناقضی که شاهد آن هستیم اینست که چطور امکان دارد مسئولین رسانه ی ملی هم به مفاهیم و ارزشهایی که در برنامه ای برای مثال (گره) ارائه می شود معتقدند و از طرفی دیگر معتقد به مفاهیم و ارزش های موجود در سریالی مثل (ساختمان پزشکان) هستند.گره ، حرف از معضلات و مشکلات هویتی و فرهنگی موجود در جامعه ی ما می زند که از سبک زندگی غربی ناشی شده است و باید به دنبال راه حل بود ولی ساختمان پزشکان ، بر این مسائل و این سبک زندگی غلط غربی مهر تأیید زده و آن را در روابط بین افراد موجود در سریال نشان می دهد و مهمترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده را به بهانه خنداندن به فجیع ترین شکل نشان داده به طوری که هیچ یک از اعضای خانواده نسبت به هم اعتماد نداشته و یکدیگر را به چشم پول دیده و هرکسی سنگ خود را به سینه می زند. در حالیکه گره به نوعی می کوشد روابط موجود در خانواده را درست کند و بگوید ریشه مشکلات اجتماعی از خانواده است.

قصد تحلیل و تجزیه ی برنامه های تلویزیون را ندارم ولی از این نمونه ها در رسانه ی جمهوری اسلامی کم نیست. دوباره این سوال را مطرح می کنم که این تناقضات چه معنی ای می تواند داشته باشد؟ آیا به آن اندیشیده اید؟ آیا هدف ، نگه داشتن مخاطبین بر سر رسانه ی ایرانی است تا کمتر به سراغ شبکه های ماهواره ای بروند ؟ اگر جواب این باشد، این جنس برنامه ها دست کمی از شبکه های ماهواره ای ندارند و در تخریب فرهنگ ما اگر از آنها جلوتر نباشند ، چیزی هم کم ندارند. همان حرفی که اندیشه ی غربی می خواهد در فیلم ها و برنامه هایش بزند را تهیه کننده و فیلم نامه نویس و کارگردان روشنفکر ما می زند.

به نظر می رسد که صدا و سیمای ما اگر می خواهد ارزش های ناب اسلامی و ایرانی را با بیانی درست و شیوا به مخاطبین ایرانی مسلمان بزند راهی جز تغییر رویکرد نسبت به بهبودکیفیت برنامه ها ندارد و بیش از آنکه به کمیت بیاندیشد باید به مفاهیم و ارزشهایی که می خواهد به جامعه تزریق کند تمرکز کند. حال سوالی که اکنون مطرح می شود اینست که مفاهیم و ارزشهای انقلاب را چه کسی می خواهد به جامعه ارئه دهد؟ آیا آن کارگردان غربزده ای که تمام آمال و آرزویش بردن جایزه در جشنواره های بین المللی اسکار و کن و ... با ملاک های آنها می باشد ، می خواهد با فیلم هایش فرهنگ ساز باشد؟ آیا آن برنامه سازی که در ساختن برنامه هایش ارزشهای امام و انقلاب گوشه ی چشمش هم قرار نمی گیرد ، می خواهد جامعه ساز باشد، آیا آن ناظر کیفی صدا و سیما که برنامه ها را از نظر اسلامی و فرهنگی تأیید می کند و از کانال آن اجازه پخش می گیرند و این چنین برنامه هایی از آن ناشی می شود ، می خواهد روی جوانان ما تأثیر مثبت فرهنگی بگذارد؟

به نظر می رسد در درجه بعد، اصلی ترین مشکلی که گریبان رسانه ی ملی ما را گرفته ، فقر افراد خوش فکری است که چه از نظر فکری با مبانی ناب اسلام و امام و انقلاب گره خورده باشند و چه از نظر هنری ، به تمام معنا ، هنرمند باشند و هنر متعهد را بشناسند. امام راحل (ره) هنر را اینگونه تعریف می کند : "تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدى‏صلى الله علیه وآله، اسلام ائمه هدى‏علیهم السلام، اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت‏ها باشد .... و نابود کننده ی اسلام آمریکایی باشد."( روح الله الموسوى الخمینى 30/ 6 / 67) و حضرت امام خامنه ای نیز در بیان هنر و لزوم انقلابی بودن آن می فرماید : " ...آن دو نوع تفکر یکى عبارت است از تفکر اسلام منهاى گرایش‏هاى انقلابى.لذا شما مى‏بینید در باره‏ى مفاهیم گوناگون اسلامى اشعار بسیار خوب و عالى گفته شده،منتها اینها زمینه‏هایى از فکر اسلامى‏ست که جنبه‏هاى انقلابى و رگه‏هاى انقلابى ندارد...ترجیع بند معروف جمال الدین عبد الرزاق،ترجیع بند هاتف و برخى از شعرهاى دیگر،از لحاظ هنرى ممتاز است و واقعا بعضى در حد اوج هنرى است.... اما اینها على رغم داشتن حیثیت و بعد بالاى هنرى،شعر انقلاب نیست.اگر چه بعدا عرض خواهم کرد که انقلاب مى‏تواند از آنها استفاده کند.اما شعر انقلاب نیست.اسلامى است،هنرى هم هست اما انقلابى نیست.زیرا ابعاد انقلابى اسلام در این شعرها دیده نمى‏شود." (گفتگو با اعضاى‏«سومین کنگره شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور-جهاددانشگاهى‏»، 1365/9/27) با این تعاریف شکی نیست که یکی از عناصر اصلی کار هنری بعد از قالب و محتوا ، فرد هنرمند و هنرساز است که اگر جامعه ی حزب اللهی نخواهد میدان را در دست بگیرد باید منتظر تحقق این کلام امام خمینی (ره) باشیم که فرمودند : " رادیو و تلویزیون دستگاهى است که اگر فاسد باشد یک ملت را فاسد مى‏کند. " (پیام امام خمینى‏قدس سره 12 / 3 / 60) در پایان با این جمله از سید شهیدان اهل قلم ، شهید سید مرتضی آوینی به اتمام می رسانم : هنر آن است که بمیری ، پیش از آنکه بمیرانندت.

یاحق/

---------------------------------------------------

وبلاگ یادداشتهای بنده:

www.rashed14.blogfa.com


  

 

روزه! چرا فقط یک ماه ؟!؟!؟

بسیار شنیده ایم که در ماه مبارک رمضان، شیطان در غل و زنجیر است و یا مثلا درهای جهنم بسته است.
من مدت ها روی این مسئله و سخنان بزرگان در باب برکات روزه اندیشه و تحقیق کردم و به نکته ای به نظرم رسید که فکر می کنم بیان آن در این جا خالی از لطف نباشد.
چیزی که در مدت روزه داری از اذان صبح تا اذان مغرب اتفاق می افتد بسیار مهم و تأمل برانگیز است.انسان روزه دار علی رغم توانایی بر استفاده از نعمت های حلال خداوند ، بر امیال خود در این بازه ی زمانی غلبه کرده و این حلال ها را بر خود حرام می کند.شاید بعضی ها بگویند فایده ی این کار چیست؟ و اصلا چرا انسان باید خود را از نعمت های حلال محروم کند؟!
یکی از قوای چهارگانه ی انسان ، قوه ی شهوت(اولین قوه ای که با میل به خوردن و آشامیدن کار خود را شروع می کند) است.بسیاری از بزرگان شروع سیر و سلوک را از غلبه بر این قوه می دانند و انسان روزه دار با تحمل نخوردن و نیاشامیدن در طول روز ، این قوه را به زانو در می آورد. این کار کمی نیست .البته این تازه اولین قدم است .چه بهتر که زبان و گوش و چشم و موی ما هم روزه دار باشند.
اما همین نخوردن و نیاشامیدن خود یک تمرین برای کنترل قوه ی شهوت است .با این تمرین، انسان می تواند در ایامی هم که روزه دار نیست، از خوردن حرام صرف نظر کند و یا از سیطره ی شهوت خلاصی یابد.
بسیاری از علمای اخلاق برای مقابله با شهوت و کنترل نفس (به خصوص در سنین جوانی) روزه را مؤثر دانسته اند و همواره بر آن تأکید داشته اند .
به نظرم رسید بد نیست اگر ما هم در دانشگاه خود سنت حسنه ای را پایه ریزی کنیم و دو روز پایانی هفته که فراغت بیش تری هم داریم به صورت دسته جمعی روزه بگیریم. می توانیم این کار را به صورت یک فرهنگ در دانشگاه صنعتی اصفهان در بیاوریم و همگی از نعمات و برکات بی بدیل آن بهره ببریم . با این کار می توان در غیر از ماه مبارک رمضان هم شیطان را در غل و زنجیر دید .
البته پیشنهاد من فقط به دانشجویان نیست ، بلکه مسئولین و اساتید محترم هم می توانند در این امر پسندیده مشارکت کرده و روح خود را در این زلال شست و شو دهند .
درست است که ما جوانان به واسطه ی سن و سال و البته مجرد بودنمان در معرض خطاهای بسیاری هستیم اما اساتید و مسئولان هم به واسطه ی مسئولیت مهم تعلیم و تربیت که بر عهده دارند، در معرض لغزش می باشند .چه خوب است اگر این بزرگواران هم با ما همراه شوند .
امید است به برکت این عمل پسندیده شاهد رشد چشمگیر علمی و معنوی باشیم .

حسین محرابیان محمدی

اول رمضان 1433

 


  

یک زن مسلمان به دلیل داشتن حجاب، از کار در شرکت هواپیمایی ایرفرانس اخراج شد.


به گزارش فارس به نقل از شبکه "NBC "، "ریحان عثمان " زن 19 ساله مسلمان اهل ایالت ویرجینای آمریکا یک روز پس از استخدام در شرکت هواپیمایی ایرفرانس فرانسه، به دلیل استفاده از روسری و حجاب توسط مسئولات این شرکت از کار اخراج شد.

طبق نسخه قرارداد منتشره از سوی این زن مسلمان در خبرگزاری‌ها، آژانس کاریابی "ایروتک " [Aerotek] آمریکا از بدو انعقاد قرارداد روسری به سر داشته و محجبه بوده و شرکت ایروتک نیز در نامه‌ای که به شرکت ایرفرانس ارسال کرده، این موضوع را عنوان کرده است.

این در حالی است که بر اساس این گزارش، خانم عثمان در نخستین روز کاری خود به دلیل مخالفت با درخواست مسئولان شرکت ایرفرانس برای کشف حجاب، از کار اخراج شده است.

فرانسه نخستین کشور اروپایی است که محدودیت حجاب در آن اجرایی می‌شود، حال آنکه این کشور به اصطلاح به آزادی گسترده معروف است.

فرانسه با داشتن بزرگترین جمعیت مسلمانان اروپا تنها کشور اتحادیه اروپاست که در سال 2004 داشتن حجاب در مدارس را ممنوع اعلام کرد.

اقلیت مسلمان فرانسه با پنج میلیون نفر جمعیت یک نماینده در مجالس ملی این کشور ندارند و حتی یک شهردار مسلمان نیز در فرانسه وجود ندارد


  

لطفا عزیزانی که بدلیل برهنگی فرهنگی در مقابل فرهنگ برهنگی غرب سر تسلیم و تعظیم فرود آورده اند و مداوما اصرار دارند که آزادی موجود در کشورهای غربی ایده آل است و امنیت زنان ارمفان آن، این خبر را با دقت بیشتری بخوانند.

28 شیطان آمریکایی، دختر 11 ساله‌ای را به خلوتگاه سیاه کشانده و به صورت دسته‌جمعی وی را هدف نیت شوم خود قرار دادند. وقتی فیلم وحشتناک این اقدام بی‌رحمانه در مدرسه دخترک آمریکایی به نمایش درآمد پلیس کلیولند تگزاس وارد عمل شد.
دختر 11 ساله بلافاصله دور از مادر و خانواده‌‌اش نگهداری شد و پلیس برای جلوگیری از خودکشی جیمز، وی را تحت‌الحفظ نگه داشت. این در حالی بود که پلیس به تحقیق از معلمان مدرسه پرداخت. آنان که فیلم را دیده بودند متاثر شده و جزئیات آن و مردان آشنایی که داخل فیلم دیده شده‌اند را نزد بازپرس پرونده فاش کردند. دارل بروسارد، معاون رئیس پلیس کلیولند در همان روزهای نخست با ابراز تاسف از این حادثه دردناک گفت که دختر 11 ساله باید حرف بزند تا بتوانیم متجاوزان که 28 مرد و پسر یا بیشتر هستند را شناسایی کنیم. پس از اینکه جیمز تحت بررسی‌های روانکاوانه قرار گرفت، بالاخره سکوت را شکست و گفت: «28 نوامبر بود که با پسری به نام «شک» 14 ساله از مدرسه بیرون رفتیم، او ادعا کرد می‌توانیم با هم دوچرخه‌سواری کنیم و مرا به خانه‌ای نامرتب کشاند تا دوچرخه برداریم. در آنجا بود که ناگهان 3 پسر بزرگ‌تر از خودم را دیدم که به همراه «شک» مرا زندانی کردند، وقتی شنیدم باید چکار بکنم وحشت کردم، آنها بی‌رحمانه به من حمله کردند، چاره‌ای جز تسلیم نداشتم». وی افزود: «در یکی از مراحل من به حمام رفتم تا دست و صورتم را بشویم و شنیدم آن 4 مرد با دوستان دیگرشان تماس تلفنی گرفته و آنها را نیز به خانه دعوت می‌کنند، نمی‌دانستم چه باید بکنم، وقتی از حمام خارج شدم، دیدم تعداد مردان بیش از 10 نفر است، همان لحظه خاله «شک» به خانه بازگشت، وقتی صدایش را از پشت در شنیدم، خواستم داد و فریاد کنم که جلوی دهانم را گرفتند و مرا از طریق پنجره خارج کردند. آنها دست‌بردار نبودند، وقتی به یک تریلر رها شده در حومه شهر رسیدیم مرا داخل آن بردند، تصور می‌کنم تعدادشان تا آخرین لحظه به 28 تن رسیده بود». دختر 11 ساله گفت: «آنها از همه صحنه‌ها فیلمبرداری کردند، بعد خواستند سکوت کنم. اگر این فیلم اتفاقی لو نمی‌رفت من هیچگاه حرفی نمی‌زدم، خیلی می‌ترسیدم و همیشه فکر می‌کردم کسی در تعقیب من است، شب‌ها کابوس می‌بینم و هنوز هم می‌ترسم».
 
ظاهرا در این مورد کاری از دست دیسکوها و کاباره های آمریکا هم برنیومده تا شهوت شیطانی این جوانان را فروکش بنمایند!


  

من زمان زیادی در سیرک زیسته ام
و همیشه و هر لحظه برای بند بازان روی ریسمان لرزنده نگران بودم. 
اما این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده 
بیشتر از بند بازانی که روی ریسمان لرزنده هستند سقوط می کنند. 
اما اگر روزی دل به مردی آفتابگونه بستی 
با او یکدل باش و براستی او را دوست بدار. 
دخترم هیچکس و هیچ چیز را 
در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد 
که دختری حتی ناخن پایش را برایش عریان کند 
برهنگی بیماری عصر ماست به گمان من تن تو باید برای کسی باشد 
که روحش را برای تو عریان کرده است. 

بخشی از وصیتنامه ی چارلی چاپلین به دخترش جرالدین‎

این قسمت از وصیت نامه چارلی چاپلین واقعا جای تأمل داره : 

دخترم هیچکس و هیچ چیز را 
در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد 
که دختری حتی ناخن پایش را برایش عریان کند

 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ