سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
ره آوین
دانشجویان کانون فزهنگی هنری بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان با توجه به دغدغه ی خود در مسائل فرهنگی تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتند و نظرات شخصی خود را در موضوعات متفاوت بیان می کنند . دقت شود که این نظرات ، نظرِ مجموعه ی بسیج دانشگاه نمی باشد .
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 66442
کل یادداشتها ها : 57
خبر مایه


1 2 >
القلب ثلاثه.قلبه مشغول باالدنیا و قلب مشغول باالعقبی فله العقبی والدنیا و قلب مشغول باالمولا فله الدنیا و العقبی و المولی
این حدیث را حاج آقا عبودیت نقل کردند.
انشاالله که قلبمان مشغول به مولا و صاحبان باشد.
التماس دعا


  
 آخرین روز ماه مبارک را با جمعی از بچه رفتیم خانه ی یکی از علمای مجتهد اصفهان
حاج آقا عبودیت که 80 سال از عمر شریفشان می گذرد چند توصیه به ما خوشگل ها (راست یا دروغش با حاج آقا)داشتند
-راز آرامش
حاج آقا با بیان گرمشون به ما فهماندند که اگر به دنبال آرامش هستید-نه راحتی-راهش سپردن ملک خدا -بدن وسایر نعمات- به ماکپلک حقیقی آن است.
یعنی از فکرمان،دستمان،جایگاهمان و .... فقط همان طور که صاحبش می خواهد استفاده کنیم.
-غفوریت خدا
اگر عبادت جن و انس را بکنید ولی یک گناه بکنید مستحق عفو نیستید چرا که شما و هر آنچه دارید از خداست پس عبادت شما وظیفه است ولی کوتاهی شما گناه؛
اما خداوند متعال غفور است وبندگان خود را دوست دارد و می بخشد.
-اصلاح در دوران جوانی
تا جوان هستید و رفتارتان برای شما ملکه نشده است خود را اصلاح کنید که اگر این رفتار ملکه شد کاری نمی توان کرد
-صبر در مشکلات
باید با کنار گذاششتن منیت و در نظر داشتن اینکه همه چیز شما از خداست در مقابل مشکلات زندگی صبور باشی و راضی به رضای خدا.
-گناه هان بالعرض
بعضی کارها به ذات گناه هستند ولی بعضی کارها می توانند موجب گناه شوند.بعضی دوستان حاضر در جلسه آستین کوتاه پوشیده بودند؛حاج آقا با ذکر این نکته با اکراه
به آن دوستان تذکر دادند.
تاکید حاج آقا در این جلسه این بود که "ملک را به مالکش بدهید و دست از منیّت بردارید."

  

وقتی به دنبال کاری در اینترنت جستجو می کردم به مطلبی با عنوان نسل آوینی، نقد آوینی برخوردم،نویسنده این مطلب آقای شهاب
اسفندیاری ابتدا از شیفتگی خود نسبت به شهید آوینی در ایام جوانی سخن می گوید سپس می گوید که راه زنده ماندن افکار آوینی نقد
آن است نه همایش ها وبزرگداشتها و در ادامه یک نقد هم ارئه می کند که خواندن آن خالی از لطف نیست.
حرف های آقای اسفندیاری نگاه جدیدی نسبت به شهید آوینی است برای همین به دوستان پیشنهاد می کنم این مطلب را بخوانند.
من اگر چه ماهیت نقد شهید آوینی را قبول می کنم(البته از آدمی بالاتر از او) ولی با این مورد به خصوص در نقد آقای اسفندیاری موافق نیستم.

http://shbesf.persianblog.ir/post/63/


  
سلام بخش دوم نظرات

ادامه مطلب...

  
باید بپرسم
باید سوال کنم
و باید پاسخ بگیرم (یا از خود یا شما)
یک سوال:آیا «عقیده هر کس برای خودش محترم است» جمله ی درستی است؟
برای پاسخ به مقاله ی «آزادی عقیده» شهید آوینی مراجعه کنید و برداشت خود را بگویید.

  

تا به حال دو سه مقاله بیشتر از سید مرتضی نخوانده ام،اما همانها آنچنان مرا مشتاق آوینی و تفکرش کرده که فکر می کنم وجودم سراسر کویر تشنه  ایست محتاج باران تفکر زلال این شهید بزرگوار.
اما از حسین ساعی بشنوید،او که چند سالی پیشتر با شهید آشنا شده و با او انس گرفته است،وقتی برای بزرگداشت شهید آوینی دعوت می شود در وبلاگ خود چنین می نویسد:

         "      برای استاد؛مراد؛عشق؛وگرم کننده دل من شهید آوینی
                     برای او که آغا
زی بر یک پایان بود

اگر بخواهم ده تنی را که بر من عمیقترین تاثیرات را در کل زندگی داشته اند نام ببرم قطعا یک تن از آن بزرگواران شهید سید مرتضی آوینی است.

هیچ گاه او را از نزدیک ندیدم و اصولا تا زنده بود (ببخشید تا حیات مادی داشت- او که الان زنده است) توفیق زیارت او را نداشتم ولی شاید بعد از جلسات روضه امام حسین بیشترین اشکها را پای مستندها و کتابها و تولیدات او ریخته ام.روح من اکنون در برابر آن عارف جلیل القدر خاضع است و قلب تشنه من تمنای آب حیات آوینی ای را دارد که بعد از انقلاب اسلامی تمام آن چیزهایی را که برای «من» و «خود» نوشته بود سوزاند و پس از آن هم جز برای خدا ننوشت.ادامه مطلب...

  
نامم آدم است.
آدم بن آدم بن ... آدم.
از فرزندان آدم ابوالبشرم.
آدمم ولی در انسان بودن خود شک دارم!
خداوندگاری
دارم بهتر از تمام خداوند ها و اله های تاریخ ، یکتا و بی نیاز ، بزرگ و
با عزت ، آگاه به تمام احوالت مخلوقاتش ، صاحب عرش عظیم ، عرشی که خودش می
گوید " سبحان رب العرش اما یصفون " : " پاک و منزه است پروردگاری که عرشش
وصف ناشدنیست.
اما ، اما فکر نمی کنم بنده خوبی بوده باشم ، گاهی از
روی جهل ، گاهی از روی غفلت و تنبلی فرامینش را فرمان نمی برم و او باز هم
با من مهربان و رعوف است...
آری فرزند آدمم ، اما گویی شیطان در شهر ما خانه دارد ، فکر کنم تازگی ها همسایمان شده.
آنقدر سر و صدا میکند که دیگر صدای خدایم را نمی شنوم.
مدام در خانه و زندگی ما سرک می کشد و در هر کاری دخالت می کند.
بار ها شکایتش را به خدا کرده ام و خدا گفت او را به شهرتان راه ندهید اما . . .
گفت به خانه هایتان راه ندهید اما . . .
گفت
به وسوسه هایش گوش فرا ندهید اما انگار نمی شود مدام پشت در خانه است و می
خواهد که در را باز کنیم ما نمی خواهیم ولی هر بار چیزی تازه دارد که تا
به خود می آیم می بینم در اتاق است یا در یخچال خانه مان دنبال چیزی می
گردد. خیلی پرو است خیلی !
اما چکار می توانم انجام دهم هر بار به او
شکایت میکنم که دیگر بس است دست از سرم بردار ! میگوید : تو آدمی ولی
انسان نمی شوی ، هر کاری انجام بدهی باز فرزند آدمی ...
گریان به خدایم پناه می برم . تنها اوست که همواره مرا می پذیرد دستی برسرم می کشد و دلداریم میدهد .
اما باز ...
خدایا تو خودت شاهد باش من جزء تو کسی را ندارم !
خودت کمکم کن که او را دیگر در خانه راه ندهم!
به همه بگویم که او کیست تا همه دیگر با او معاشرت نکنند!
شاید روزی خسته شود و از شهر ما برود!
ج.ر.رهقی
  

از کجا باید شروع کرد؟
بعد از اینکه احسان مطلب (وظیفه چیست؟) رو گذاشت به این فکر افتادم که این مطلب رو به صورت دیگه بیان کنم
من فکر می کنم پاسخ های کلی به این موضوع رو همه بلدیم، باید بپرسیم که از کجا باید شروع کرد؟
قدم اول چیه؟
بچه ها من فکر میکنم که اولین قدم درک درست و همه جانبه ی مسائل و مشکلات موجوده، باید درست و کامل مسائل رو بفهمیم
به قول هادی کاویانی: باید با به دست آوردن یک مجموعه داده های آماری دقیق و با حداکثر شمول اول مسائل رو بشناسیم، البته این کار خیلی بزرگه اما با تلاش و با مشورت با اهل فن میشه این کار رو انجام داد حالا چه با استفاده از یک مسئول نظر سنجی یا کارهایی در سطح خود دانشجویی. اما می خوام بدونم که نظر شما چیه؟


  

سحر برای  نماز از خواب بلند شده ای،می بینی پسری در بالکن خوابگاه نشسته و با آه و تاب با دوست دخترش صحبت می کند؛در اتوبوس هستی و دو پسر جوان آهنگ حرامی را با صدای بلند گوش می کنند؛خبر دار می شوی که دیروز بچه های دانشکده به صورت مختلط رفته اند میدان امام ؛نیمه شب صدایی از خوابگاه دختران تا مسجد شنیده می شود یا شاهدی که دو از بچه های مذهبی نیمه شب امتحان با سر هیچ وپوچ جر وبحث می کنند و به قول خودشان می خواهند لج دیگری را در بیاورند؛باور نمی کنید که دوست قدیمی تان چنان ظاهری برای خود درست کرده و چنان حرف هایی می زند که اگر همین حرفها را دو سه سال پیش کسی به او می گفت برای او متأسف می شد ولی حالا....این ها و صد صدها صحنه ی دیگری که روزانه شاهد آن هستیم وسخت ما را تکان می دهد وشاید هم برایمان عادی شده باشد.
اما سؤال این است که وظیفه ما به عنوان یک مسلمان،یک دانشجو،یک بسیجی و یک منتظر فرج چیست؟
ما چه می توانیم بکنیم ؟              

                                                                       

لطفا نظرات خود روی وبلاگ بگذارید.
از نوشتن بعضی مطالب عذر خواهی می کنم


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ