به نام درمان همه ی دردها
چرا می گویند سرطان بد است ؟ چرا می گویند ایدز بد است ؟
مگر بد است که انسان مرگ خود را نزدیک ببیند ؟مگر بد است که هر نماز را به نیت آخرین نماز بخوانی؟
مگر بد است که در هر لحظه یاد خدا کنی؟مگر بد است که . . . ؟
اگر این طور شد باز هم نماز را مهمل می شماری؟باز هم ظلم میکنی؟باز هم راحت دروغ می گویی؟باز هم راحت گناه میکنی؟
مسلم است که نه . چون می دانی دیگر فرصتی نداری. هر لحظه ممکن است بار سفر ببندی. پس ، از لحظه لحظه ی عمرت حداکثر استفاده را می کنی و این زمان اندک را غنیمت می شماری. به راستی زندگی این گونه بهتر نیست؟
چرا ؟ چرا؟ چرا؟
چرا تا دچار دردی می شویم حلالیت می طلبیم ؟چرا به محض اینکه پزشکان ما را جواب کردند وصیت نامه می نویسیم؟
مگر قبلش قرار بود زنده بمانیم ؟
به راستی کدامیک از لحظه ای بعد خود خبر داریم ؟
هیچ کس خبر ندارد ولی همه در روزمرگی و روزمردگی گم شده ایم . با خود فکر می کنیم مرگ برای دیگران است و ما همیشه هستیم. ولی به محض شنیدن نام سرطان ، ایدز یا هر درد دیگری به تکاپو می افتیم .
دست و پا می زنیم .
با سوز نماز می خوانیم .
با عشق خدا را صدا می زنیم .
چرااااااا؟؟؟
چون مرگ را نزدیک می بینیم .
و این از فواید سرطان و ایدز است .
پس چه بهتر است قبل از اینکه مرگ برسد ما او را ببینیم .
و چه ساده است دیدن مرگ .
خدایا شکرت که سالمم ولی دیدگان حقیقت بین را باز کن تا این حقیقت را ببیند .