سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
ره آوین
دانشجویان کانون فزهنگی هنری بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان با توجه به دغدغه ی خود در مسائل فرهنگی تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتند و نظرات شخصی خود را در موضوعات متفاوت بیان می کنند . دقت شود که این نظرات ، نظرِ مجموعه ی بسیج دانشگاه نمی باشد .
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 128
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 67054
کل یادداشتها ها : 57
خبر مایه


< 1 2 3 4 >

به نام وجودی که همه وجودم از اوست

این متن پاسخی به سخنرانی یکی از مسئولین اسبق دانشگاه صنعتی اصفهان در یکی از برنامه های دانشگاه می باشد :

رهبر معظم انقلاب، امام خامنه ای (مد ظله) می فرمایند : امروز زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا کم تر از شهادت نیست .
ما نیزهمگی بر ارزش و مقام شهید و جانباز و مجاهد به خوبی آگاهیم . می دانیم که اگر در هشت سال دفاع مقدس اینان نبودند، امروز باید دشمن را در خانه های خود می دیدیم .
هشت سال دفاع مقدس آزمونی بزرگ و تاریخی برای ملت ما بود . در این آزمون عده ی زیادی مردود شدند . خیلی ها که از اسلام و ایران سخن می گفتند وقتی کار به جنگ و خون کشید ، عرصه را خالی کردند . امروز نیز همین افراد ادعا می کنند که ما نباید جنگ را ادامه می دادیم و باید صلح می کردیم .
البته در این میان عده ی زیادی نیز سربلند شدند و یا به درجه ی رفیع شهادت نائل آمدند یا زنده مانده اند تا امروز دوباره در آزمون ورودی مدرسه ی شهادت شرکت کنند .

هم اکنون که سال ها از جنگ می گذرد ، وظیفه ی ما چیست ؟ آیا وظیفه ی ما چیزی جز زنده نگه داشتن یاد این عزیزان و قدردانی از بازماندگان است ؟
آری . ما و فرزندان ما و نسل های بعد از ما ، همگی باید قدردان نسلی باشیم که مردانه ایستادند تا ما امروز بایستیم . 
به همین دلیل است که به بهانه های مختلف به دست بوسی خانواده ی معظم شهدا می رویم و به همین دلیل است که هر سال با برگزاری یادواره های مختلف سعی در زنده نگه داشتن نام این عزیزان داریم . 

البته نباید فراموش کنیم که عده ی زیادی نیز هستند که توفیق شهادت نداشته اند و بنا به حکمتی امروز زنده اند . عده ی زیادی از رزمندگان هنوز در جامعه حضور دارند . بعضی از این عزیزان جانباز هستند و برخی آزاده . البته تعداد کثیری نیز هر چند که از جنگ یادگاری در بدن ندارند ولی آن روزگار مردانه در برابر هجوم دشمن ایستادند .
و وظیفه ی ما قدردانی از تمام این عزیزان است .

اما در این میان نکته ای هست که جای درنگ دارد و آن طلبکار بودن یا نبودن این عزیزان است !!!
همگی بر لزوم دست بوسی و قدردانی از زحمات این عزیزان واقفیم ولی باید ببینیم آیا آن ها می توانند امروز از ما طلبکار باشند ؟؟؟
چیزی که مسلم است این است که آن ها برای خدا و در راه خدا پا به عرصه ی نبرد نهادند و اجر آنان نزد خداوند منان محفوظ است . البته آن ها نیز انتظاراتی دارند .
یک مادر شهید نمی تواند ببیند که امروز ما با رفتار خود خون فرزند دلبندش را پایمال می کنیم . این مادر حق دارد که از ما گله مند باشد . حق دارد از ما انتظار رفتار درست داشته باشد . یا یک فرزند شهید که فقدان پدر را تحمل کرده ، انتظار دارد جوانان امروز در مسیری حرکت کنند که ادامه دهنده خون شهدا باشد نه ضایع کننده خون آن ها .

آری . این حقیست که آن ها دارند ولی مسئله این جاست که آیا بیان این گونه مسائل درست است یا خیر ؟؟؟
اگر امروز رزمنده ای ادعا کند در زمان جنگ بسیاری از مردم در خانه های خود نشستند و ما جنگیدیم و به همین دلیل بر گردن شما حق داریم ، درست است یا نه ؟

در این جا مسئله درست بودن یا نبودنِ این گزاره نیست چون همه نیک می دانیم که حق با آن هاست ولی آیا این روحیه ی طلبکاری و بیان علنی آن درست نیست .
با بیان علنی این مطلب شاید ارزش و قرب شخص گوینده پایین بیاید زیرا که هر که در راه خدا قدم بردارد فارغ از نتیجه ، پیروز است .
آن ها نیز در راه خدا جنگیدند و پیروز شدند .
یکی از نشانه ی های اخلاص در عمل ، انتظار تشکر نداشتن از خلق خداست . وقتی انسان کاری را برای خدا کرد دیگر نیازی به تأیید و تشکر خلق ندارد چون خود خدا اجر و مزد او را می دهد .

البته در این جا یک نکته ی دیگر هم وجود دارد و آن این است که جنگ یک فتنه بود . فتنه ای که هم قبولی داشت و هم مردودی .
اما آیا کار به همین جا ختم می شود ؟ آیا دیگر خداوند انسان را آزمایش نمی کند ؟
پس از جنگ فتنه های به مراتب بزرگ تر و سخت تری پیش آمد و خیلی از قبول شدگان جنگ در این فتنه ها مردود گردیدند .

خیلی ها پس از درگذشت امام(ره) مسیر را گم کردند . درست شبیه افرادی که پس از رحلت پیامبر به دوران جاهلی خویش بازگشتند .
مگر نه این است که مهم ترین نکته ای که امام عظیم الشأن بر آن تأکید داشتن اصل ولایت فقیه و حفظ نظام اسلامی بود ؟؟؟ پس کجا رفتند وارثان و مدعیان سخنان امام ؟؟؟
افراد دیگری در فتنه های بعدی مردود شدند و هنوز هم این فتنه ها ادامه دارد و باز هم مردودی می گیرد . 

شمر(لعنت الله علیه) جانباز جنگ صفین بود اما در کربلا شمشیر به روی خون خدا کشید . این جاست که انسان می فهمد چرا عده ای نباید شهید شوند !
افرادی هستند که در یک میدان پیروز می شوند ولی به دلیل ضعف در ایمان باید زنده بمانند تا در میدان های بعد دوباره آزموده شوند .
به راستی بهشت را به بها می دهند نه به بهانه .
در فتنه ی 88 بسیاری را دیدیم که وارد عرصه ی پیکار گردیدند و مردود بیرون آمدند .
این جمله ی امام را باید با آب طلا نوشت : کلُّ یَومٍ عاشورا و کلُّ أرضٍ کربلا .
آری . درست است که ما در کربلای سال 61 هجری نبودیم ولی عاشورای ما امروز در سال 1390 شمسی و در این جاست . عاشورا هم چنان ادامه دارد و هم درِ باغ شهادت باز است و هم درِ جهنم . انتخاب با ماست .

إن حزب الله هم الغالبون
حسین محرابیان محمدی
پاییز 1390

 


  

اتفاقی که در این دو هفته در دانشگاه صنعتی اصفهان رخ داده است جای بسی تأمل دارد .

هفته ی گذشته پنجمین همایش مشترک مهندسی و علم مواد با هزینه ی بسیار گزاف در دانشگاه ما برگزار شد ولی نکته ی جالب توجه در حاشیه ی این همایش ضایع شدن حقِ مسلم دانشجویان می باشد .
در روزهای سه شنبه و چهارشنبه از سلفِ مرکزی به عنوان سلف همایش استفاده شد . در این دو روز قسمت پایین سلف توسط میز و با حضور حراست دانشگاه بسته شد و امکان استفاده از این قسمت برای دانشجویان ممنوع بود .
بعد از صحبت با مسئول انتظامات و اعلام عذرخواهی از طرف ایشان اعلام شد که این قبیل کارها و تجاوز به حقوق دانشجویان دیگر تکرار نخواهد شد .

اما در کمال ناباوری امروز (1390/8/10) به دلیل برگزاری همایش آموزش مهندسی دوباره بخشی از سلف و نیز خط چهارم سلف مرکزی بسته شد .

متأسفانه در این دو هفته ی متوالی این امر سبب نارضایتی دانشجویان و نیز ازدحام بیش از حد جمعیت در سلف گردید و دانشجویان مجبور شدند زمان زیادی را در  صفِ غذا منتظر بمانند .

حال اینجانب از مسئولین ذیربط چند سؤال دارم :

1- ارزشِ وقت دانشجو بیش تر است یا درآمدِ حاصله از همایش ها ؟

2- هزینه ی حاصله از این همایش ها صرفِ چه اموری می شود ؟ آیا به لحاظ شرعی و اخلاقی تضییع حق دانشجو و درآمد زایی از این راه کار درستی می باشد ؟

3- چه تعهدی وجود دارد که دیگر شاهد چنین اتفاقاتی در دانشگاه نباشیم ؟


  

سلام 

چند سالی است که مردم روزه ی خود را با سریال های سیما افطار می کنند و در این مدت حرف های زیادی در بابِ کیفیت این فیلم ها زده شده اما امسال برنامه ها به گونه ای بود که انتقادهای زیادی به صدا و سیما وارد شده و هنوز هم بحث ها ادامه دارد .
در بین این برنامه ها چند برنامه ای که بسیار بحث برانگیز بود عبارت اند از :

1- خنده بازار
این برنامه که با عنوانِ طنز شخصیت های مطرح کشور را به سخره گرفت ، نوعی آلودگی در جنس خنده و طنز به جود آورد . البته خوشبختانه بسیاری از افراد در برابر این حرمت شکنی ها سکوت نکردند .

2- سریال پنج کیلومتر تا بهشت
این سریال از چند بعد باید مورد نقد قرار بگیرد :
اول به خاطر رابطه ی دو جنس مخالف در فیلم که ضرورتی هم نداشت . خیلی راحت میشد از روح یک مرد دیگر استفاده کرد و مسلما آن هم جذابیت های خود را داشت .
دوم به خاطر ارتباط روح با دنیای واقع که این بحث هم چند سالی است که در رسانه مطرح شده و باید به صورت جدی مورد ارزیابی قرار بگیرد .

3- سریال سقوط یک فرشته
این سریال نیز با توجه به حضور شیطان و به عقیده ی بسیاری جسمانیت شیطان باید مورد ارزیابی قرار بگیرد .
هم چنین از حیثِ فضای سنگین استرس زا ، آن هم در شب های ماه مبارک که مردم نیاز به آرامش دارند نقدهایی شده که آن هم جای بحث و بررسی دارد .

دو استادی که در این زمینه صحبت هایی کرده اند دکتر یامین پور و دکتر رائفی پور هستند . پیشنهاد می کنم نظرات این بزرگواران را مطالعه کنید و البته باید مراقب باشیم که این ها نظرات افرادی خاص می باشد و ما وظیفه داریم نظرات گوناگون را بررسی و تحلیل کنیم نه این که یک نظر خاص را به عنوان مرجع بپذیریم .

وبلاگ دکتر یامین پور : http://kistiema.blogfa.com/

وبلاگ دکتر رائفی پور : http://www.antisemitism.blogfa.com/ 

البته در این بین نباید از برنامه ی بسیار زیبا و تأثیرگذار «ماه عسل» چشم پوشی کرد . این برنامه نگرش جدیدی در بسیاری از موضوعات برای مردم ایجاد کرد که واقعا جای تشکر دارد .


  

 

بومی سازی ، درست یا نادرست؟!

بومی سازی یا بومی گزینی مسئله ایست که از چند سال قبل در کشور مطرح شد و هم اکنون نیز در حال پیگیری می باشد . در این مدت فواید بسیاری برای این طرح گفته اند و لزوم اجرای آن را به همه گوشزد کرده اند ولی متأسفانه آسیب های این طرح کمتر عنوان شده و یا به صورت کمرنگ مطرح شده. به همین سبب برآنیم تا در این مقاله یک بررسی نقادانه و البته منصفانه داشته باشیم . به امید آنکه به گوش مدیران و مسئولان فرهنگی!!! کشور برسد .

اولین نکته ای که با اجرای این طرح به ذهن هر دانشجو می رسد این است که آیا این طرح یک تبعیض نیست؟
هم اکنون که با گذشت مدتی از اجرای کم و بیش این طرح تعداد زیادی دانشجو وارد دانشگاه ها شده اند بهتر می توان در مورد این موضوع سخن گفت . با اجرای این طرح افرادی که حائز تراز حداقلی برای ورود به یک رشته ی خاص نیستند ، به خاطر موقعیت جغرافیایی خود می توانند در این رشته تحصیل کنند و در کنار افرادی قرار بگیرند که با تراز و رتبه ای بهتر(اما از یک بوم دیگر) وارد همان رشته شده اند . مسلما این امر باعث تغییر در سطح علمی دانشگاه ها می شود . ممکن است خیلی از مباحث و نکات درسی به خاطر ضعف علمی موجود در کلاس بیان نشود و این یعنی فاجعه .همچنین با اجرای این طرح بسیاری از دانش آموزان مستعد فقط به خاطر موقعیت جغرافیایی خود از امکان تحصیل در بعضی از دانشگاه ها محروم می شوند . و در اصل قربانی محل سکونت و بوم خود می گردند .

خواه ناخواه یک جوان باید برای زندگی مشترک، برای پدر بودن و مادر بودن آماده شود و متأسفانه این امر در آموزش و پرورش اتفاق نیفتاده . البته دانشگاه های ما نیز تا کنون در صدد راهی برای تربیت همسر و پدر و مادر نبوده اند . اما یکی از محیط هایی که بستر لازم برای این تربیت و رشد را دارد خوابگاه می باشد . چون در خوابگاه دانشجو باید بتواند کارهایی را که تا امروز خانواده برای او انجام می داده خود شخصا انجام دهد یعنی تقریبا می تواند یک استقلالِ نسبی را تجربه کند . این تجربه می تواند فرد را برای استقلالِ کامل در آینده و حضور در خانواده آماده کند .
مهارت دیگری که برای زندگی مشترک و البته برای حضور در جامعه و محیط کار ضروری است ، توانایی برقراری ارتباط با دیگران می باشد . زندگی خوابگاهی یک فرصت مناسب برای یادگیری این مهارت می باشد . دانشجو باید بتواند با وجود اختلاف عقیده و سلیقه با دیگران در این محیط زندگی و درس بخواند . این مهارت به سادگی به دست نمی آید و ممکن است در ابتدا تنش هایی هم بین افراد به وجود بیاید . اما هنرِ دانشجو این است که بتواند با این مسائل کنار بیاید و محیطی آرام و سالم برای درس خواندن و زندگی کردن فراهم کند .
 البته بنده منکر مشکلات خوابگاه نیستم . بسیاری از افراد نمی توانند در این محیط به آرامش لازم را کسب کنند و این امر باعث به وجود آمدن اختلاف و درگیری می شود حتی ممکن است فرد بر اثر زندگی با یک شخص سیگاری ، سیگار هم بکشد . البته این امر خوشایند نیست ولی واقعیت این است که مسئولان باید بستر مناسب را فراهم کنند و با آسیب شناسی صحیح مانع این مشکلات شوند . من خودم بسیاری از این سختی ها را از نزدیک لمس کرده ام اما نباید مسئولان فرهنگی! به خاطر ضعف خود در مدیریت فضای خوابگاه ها ، اقدام به تعطیلی تدریجی آن کنند . باید از فضای موجود استفاده کنند و بیش ترین تأثیر را بر وضعیتِ فرهنگی کشور بگذارند .

ایران کشوری متشکل از آیین ها و آداب و رسوم متنوع می باشد . چیزی که مسلم است این است که وقتی شخصی می خواهد برای آینده کشور طرح یا برنامه ای ارائه دهد باید یک دید حداقلی نسبت به همه ی این فرهنگ ها و دیدگاه ها داشته باشد وگرنه طرحی که ارائه می شود ناقص بوده و فقط برای بخشی از کشور قابل اجرا می باشد .
این شناخت فرهنگی در یک مدت کوتاه و یا با مطالعه ی چند کتاب حاصل نمی شود بلکه باید با آن ها زندگی کرد . از طرفی امکان حضور همه ی دانشجویان در همه ی شهرها وجود ندارد، پس باید محیطی را فراهم کرد تا دانشجویان علاوه بر تحصیل علم، تحصیل فرهنگ هم داشته باشند . بهترین محیط برای این امر خوابگاه های دانشجویی می باشد که بدون صرف پول و وقت اضافه فرهنگ های مختلف در کنار یکدیگر قرار می گیرند . البته باید مسئولین زیرساخت هایی را نیز فراهم کنند تا این تعامل و شناخت به صورت صحیح اتفاق بیفتد.

اما مسئله ی بعد بحث جریانات دانشجویی می باشد .از زمان تأسیس دانشگاه تا به امروز همواره شاهد حضور فعال و البته تأثیرگذار دانشجویان در عرصه های مختلف بوده ایم . و نکته ای هم که در این میان همواره نقش مهم و حیاتی ایفا کرده، خوابگاه های دانشجویی می باشد . همواره جریانات فکری و سیاسی از این فضا برای نشر و مبارزه استفاده کرده اند . علت آن هم واضح است .یک دانشجویی که در محل سکونت خود تحصیل می کند ، بعد از فراغت از تحصیل مستقیما به خانه می رود و تقریبا ارتباط وی با دانشگاه قطع می شود اما یک دانشجوی خوابگاهی بعد از فراغت از تحصیل تازه وارد یک زندگی جدید در بخش دیگری از دانشگاه می شود . این زمان فراغت بهترین زمان برای رشد فکری ، اعتقادی ، هنری ، ورزشی ، سیاسی ، فرهنگی و خلاصه همه ی ابعاد ضروری برای یک جوان می باشد .بسیاری از گروه های هنری و یا ورزشی موفقیت خود را مدیون همین اوقات فراغت می باشند . هم چنین جریانات و تشکل های دانشجویی از دلِ همین خوابگاه ها و همین زمان ها ظهور کرده اند . آیا مسئولان فرهنگی! کشور می دانند که با ادامه و اجرای کامل این طرح چه ضربه ی بزرگی به این فعالیت ها وارد می شود ؟ آیا راه چاره ای برای آن اندیشیده اند ؟
همین الان هم بسیاری بر این باورند که جریانات دانشجویی نسبت به قبل بسیار ضعیف شده اند و تأثیر گذاری گذشته ی خود را از دست داده اند .البته بدون شک در این میان جریانات انحرافی هم همواره بروز کرده اند و این یک امر طبیعی است . هر گاه ما جبهه ی حق را تضیف کنیم ، جبهه ی باطل قدرت می گیرد . دشمن هیچ گاه آرام و قرار ندارد . باید حوزه و دانشگاه و جامعه ی هنری دست در دست هم بدهند و از این فضاها حداکثر استفاده را ببرند .

ای کاش کسی این سخنان را بشنود و اندکی تأمل کند .    


  

 

روزه! چرا فقط یک ماه ؟!؟!؟

بسیار شنیده ایم که در ماه مبارک رمضان، شیطان در غل و زنجیر است و یا مثلا درهای جهنم بسته است.
من مدت ها روی این مسئله و سخنان بزرگان در باب برکات روزه اندیشه و تحقیق کردم و به نکته ای به نظرم رسید که فکر می کنم بیان آن در این جا خالی از لطف نباشد.
چیزی که در مدت روزه داری از اذان صبح تا اذان مغرب اتفاق می افتد بسیار مهم و تأمل برانگیز است.انسان روزه دار علی رغم توانایی بر استفاده از نعمت های حلال خداوند ، بر امیال خود در این بازه ی زمانی غلبه کرده و این حلال ها را بر خود حرام می کند.شاید بعضی ها بگویند فایده ی این کار چیست؟ و اصلا چرا انسان باید خود را از نعمت های حلال محروم کند؟!
یکی از قوای چهارگانه ی انسان ، قوه ی شهوت(اولین قوه ای که با میل به خوردن و آشامیدن کار خود را شروع می کند) است.بسیاری از بزرگان شروع سیر و سلوک را از غلبه بر این قوه می دانند و انسان روزه دار با تحمل نخوردن و نیاشامیدن در طول روز ، این قوه را به زانو در می آورد. این کار کمی نیست .البته این تازه اولین قدم است .چه بهتر که زبان و گوش و چشم و موی ما هم روزه دار باشند.
اما همین نخوردن و نیاشامیدن خود یک تمرین برای کنترل قوه ی شهوت است .با این تمرین، انسان می تواند در ایامی هم که روزه دار نیست، از خوردن حرام صرف نظر کند و یا از سیطره ی شهوت خلاصی یابد.
بسیاری از علمای اخلاق برای مقابله با شهوت و کنترل نفس (به خصوص در سنین جوانی) روزه را مؤثر دانسته اند و همواره بر آن تأکید داشته اند .
به نظرم رسید بد نیست اگر ما هم در دانشگاه خود سنت حسنه ای را پایه ریزی کنیم و دو روز پایانی هفته که فراغت بیش تری هم داریم به صورت دسته جمعی روزه بگیریم. می توانیم این کار را به صورت یک فرهنگ در دانشگاه صنعتی اصفهان در بیاوریم و همگی از نعمات و برکات بی بدیل آن بهره ببریم . با این کار می توان در غیر از ماه مبارک رمضان هم شیطان را در غل و زنجیر دید .
البته پیشنهاد من فقط به دانشجویان نیست ، بلکه مسئولین و اساتید محترم هم می توانند در این امر پسندیده مشارکت کرده و روح خود را در این زلال شست و شو دهند .
درست است که ما جوانان به واسطه ی سن و سال و البته مجرد بودنمان در معرض خطاهای بسیاری هستیم اما اساتید و مسئولان هم به واسطه ی مسئولیت مهم تعلیم و تربیت که بر عهده دارند، در معرض لغزش می باشند .چه خوب است اگر این بزرگواران هم با ما همراه شوند .
امید است به برکت این عمل پسندیده شاهد رشد چشمگیر علمی و معنوی باشیم .

حسین محرابیان محمدی

اول رمضان 1433

 


  

یک زن مسلمان به دلیل داشتن حجاب، از کار در شرکت هواپیمایی ایرفرانس اخراج شد.


به گزارش فارس به نقل از شبکه "NBC "، "ریحان عثمان " زن 19 ساله مسلمان اهل ایالت ویرجینای آمریکا یک روز پس از استخدام در شرکت هواپیمایی ایرفرانس فرانسه، به دلیل استفاده از روسری و حجاب توسط مسئولات این شرکت از کار اخراج شد.

طبق نسخه قرارداد منتشره از سوی این زن مسلمان در خبرگزاری‌ها، آژانس کاریابی "ایروتک " [Aerotek] آمریکا از بدو انعقاد قرارداد روسری به سر داشته و محجبه بوده و شرکت ایروتک نیز در نامه‌ای که به شرکت ایرفرانس ارسال کرده، این موضوع را عنوان کرده است.

این در حالی است که بر اساس این گزارش، خانم عثمان در نخستین روز کاری خود به دلیل مخالفت با درخواست مسئولان شرکت ایرفرانس برای کشف حجاب، از کار اخراج شده است.

فرانسه نخستین کشور اروپایی است که محدودیت حجاب در آن اجرایی می‌شود، حال آنکه این کشور به اصطلاح به آزادی گسترده معروف است.

فرانسه با داشتن بزرگترین جمعیت مسلمانان اروپا تنها کشور اتحادیه اروپاست که در سال 2004 داشتن حجاب در مدارس را ممنوع اعلام کرد.

اقلیت مسلمان فرانسه با پنج میلیون نفر جمعیت یک نماینده در مجالس ملی این کشور ندارند و حتی یک شهردار مسلمان نیز در فرانسه وجود ندارد


  

لطفا عزیزانی که بدلیل برهنگی فرهنگی در مقابل فرهنگ برهنگی غرب سر تسلیم و تعظیم فرود آورده اند و مداوما اصرار دارند که آزادی موجود در کشورهای غربی ایده آل است و امنیت زنان ارمفان آن، این خبر را با دقت بیشتری بخوانند.

28 شیطان آمریکایی، دختر 11 ساله‌ای را به خلوتگاه سیاه کشانده و به صورت دسته‌جمعی وی را هدف نیت شوم خود قرار دادند. وقتی فیلم وحشتناک این اقدام بی‌رحمانه در مدرسه دخترک آمریکایی به نمایش درآمد پلیس کلیولند تگزاس وارد عمل شد.
دختر 11 ساله بلافاصله دور از مادر و خانواده‌‌اش نگهداری شد و پلیس برای جلوگیری از خودکشی جیمز، وی را تحت‌الحفظ نگه داشت. این در حالی بود که پلیس به تحقیق از معلمان مدرسه پرداخت. آنان که فیلم را دیده بودند متاثر شده و جزئیات آن و مردان آشنایی که داخل فیلم دیده شده‌اند را نزد بازپرس پرونده فاش کردند. دارل بروسارد، معاون رئیس پلیس کلیولند در همان روزهای نخست با ابراز تاسف از این حادثه دردناک گفت که دختر 11 ساله باید حرف بزند تا بتوانیم متجاوزان که 28 مرد و پسر یا بیشتر هستند را شناسایی کنیم. پس از اینکه جیمز تحت بررسی‌های روانکاوانه قرار گرفت، بالاخره سکوت را شکست و گفت: «28 نوامبر بود که با پسری به نام «شک» 14 ساله از مدرسه بیرون رفتیم، او ادعا کرد می‌توانیم با هم دوچرخه‌سواری کنیم و مرا به خانه‌ای نامرتب کشاند تا دوچرخه برداریم. در آنجا بود که ناگهان 3 پسر بزرگ‌تر از خودم را دیدم که به همراه «شک» مرا زندانی کردند، وقتی شنیدم باید چکار بکنم وحشت کردم، آنها بی‌رحمانه به من حمله کردند، چاره‌ای جز تسلیم نداشتم». وی افزود: «در یکی از مراحل من به حمام رفتم تا دست و صورتم را بشویم و شنیدم آن 4 مرد با دوستان دیگرشان تماس تلفنی گرفته و آنها را نیز به خانه دعوت می‌کنند، نمی‌دانستم چه باید بکنم، وقتی از حمام خارج شدم، دیدم تعداد مردان بیش از 10 نفر است، همان لحظه خاله «شک» به خانه بازگشت، وقتی صدایش را از پشت در شنیدم، خواستم داد و فریاد کنم که جلوی دهانم را گرفتند و مرا از طریق پنجره خارج کردند. آنها دست‌بردار نبودند، وقتی به یک تریلر رها شده در حومه شهر رسیدیم مرا داخل آن بردند، تصور می‌کنم تعدادشان تا آخرین لحظه به 28 تن رسیده بود». دختر 11 ساله گفت: «آنها از همه صحنه‌ها فیلمبرداری کردند، بعد خواستند سکوت کنم. اگر این فیلم اتفاقی لو نمی‌رفت من هیچگاه حرفی نمی‌زدم، خیلی می‌ترسیدم و همیشه فکر می‌کردم کسی در تعقیب من است، شب‌ها کابوس می‌بینم و هنوز هم می‌ترسم».
 
ظاهرا در این مورد کاری از دست دیسکوها و کاباره های آمریکا هم برنیومده تا شهوت شیطانی این جوانان را فروکش بنمایند!


  

من زمان زیادی در سیرک زیسته ام
و همیشه و هر لحظه برای بند بازان روی ریسمان لرزنده نگران بودم. 
اما این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده 
بیشتر از بند بازانی که روی ریسمان لرزنده هستند سقوط می کنند. 
اما اگر روزی دل به مردی آفتابگونه بستی 
با او یکدل باش و براستی او را دوست بدار. 
دخترم هیچکس و هیچ چیز را 
در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد 
که دختری حتی ناخن پایش را برایش عریان کند 
برهنگی بیماری عصر ماست به گمان من تن تو باید برای کسی باشد 
که روحش را برای تو عریان کرده است. 

بخشی از وصیتنامه ی چارلی چاپلین به دخترش جرالدین‎

این قسمت از وصیت نامه چارلی چاپلین واقعا جای تأمل داره : 

دخترم هیچکس و هیچ چیز را 
در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد 
که دختری حتی ناخن پایش را برایش عریان کند

 


  

این حرفو تو وبلاگ یه خانوم دیدم . خیلی برام جالب بود .

چادر من
چادر من ، لباس متهمان در دادگاه یا در زندان نیست
چادر من ، برای نشان دادن فقر در سریال ها و فیلم ها نیست
چادر من ، فقط برای رفتن به اماکن زیارتی نیست
چادر من، تاج بندگی من است

تا حالا دقت کردید که توی خیلی از سریال های تلویزیون وقتی می خوان یه خونواده ی فقیر و زیر سطح متوسط رو نشون بدن اونو رو با چادر نشون میدن؟؟؟
واقعا چرا مدیران صدا و سیما و فیلم سازان اینقدر نسبت به این نکات بی تفاوت هستند؟

 


  

ما در روش تربیتی دو اشکال داریم :

1 - این که آگاهی ها و شناخت ها را بسته بندی می کنیم و از دیده های خودمان می گوییم و یافته ها را صادراتی می فرستیم . 

از روش هایی که ما را به شناخت ها رسانده اند حرفی نمی زنیم و دید نمی دهیم .

2 - دردناک تر این که ، این بسته بندی ها را لااقل زمینه سازی هم نمی نماییم . کاسه ها را پاک نکرده ، از شیر سرشار می سازیم و در نتیجه مسمومیت می آفرینیم و نه تنها صاحب کاسه که هر مهمان محتاجی را به رختخواب می سپاریم و به مرگ می دهیم . 

مسئولیت و سازندگی استاد صفایی


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ