به نام آنکه جانم در دست اوست
ای حاجی!!! گرد کدام کعبه می گردی ؟
سر تعظیم بر کدام آستان می نهی ؟
آیا وقتی لباس احرام می پوشیدی و به تو گفتند نباید لباست حتی یک گره هم داشته باشد ، نپرسیدی چرا ؟؟؟
حال من به تو می گویم . برای این که حتی به اندازه یک گره هم به دنیا متصل نباشی. این جا خانه ی خداست . به دیدار خدای خود آمده ای . مگر می شود به ناسوت متصل بود و سراغ از ملکوت گرفت ؟؟؟
این لباس که پوشیده ای کفن است . لباس آخرت است . پس همان طور که در قبر با دست خالی می روی این جا نیز باید دستانت خالی باشد . نباید چیزی از دنیا با خود به همراه داشته باشی . این جا فقط تویی و خدا و آنچه برای خدا انجام داده ای .اگر نیک بنگری می بینی که در خانه ی یار همه با یک لباس آمده اند بدون توجه به پست و مقام دنیایی . و این زیباست . این یعنی هر پست و اسم و رسمی که داشته ای کنار و بگذار و خودت باش . خود خودت .
ای حاجی !!! در جمرات چه کردی ؟ آیا شیطان نفست را سنگ زدی ؟چند خصلت شیطانی خود را در آن جا شکستی ؟نکند بعد از رمی جمرات شیطان نیز به روی تو خندیده باشد ! خنده ای از روی تمسخر !!!
در قربان گاه چه چیز را قربانی کردی ؟ آیا توانستی نفست را قربانی کنی ؟ ابراهیم برای خدا پا بر نفس خویش نهاد و فرزند خود را تقدیم خدا کرد . تو چه چیز تقدیم پروردگارت کردی ؟؟؟ اگر با قبلت هیچ فرقی نکرده ای پس احرامی دگر بند و حجی دگر به جا آور.
ای حاجی !!! چقدر از دنیا دور شده ای ؟ آیا در هفت دور طواف هفت حجاب میان خود و خدایت را از میان برداشتی تا به لقاء الله برسی ؟؟؟؟
وای بر شما که نمی دانید قدم در کجا نهاده اید . وای بر شما که نمی دانید امام زمانتان در عرفات کنار شماست . در عرفات شما برای خود و دنیا یتان دعا می کنید و امام زمانتان برای شما . وای بر شما مردمان .
قبل از شما نیکان و برترین های عالم در این جا سعی به جا آورده اند . تو هم اکنون سعی می کنی که سعی کنی ولی این کجا و آن کجا ؟چرا حروله کردی ؟چه قدر از گناهانت ریخته شد ؟ نیک بنگر که در حج چه کردی .
بعد از حج چه کردی ؟؟؟ چه قدر به عهدی که با خدا بستی وفادار بودی ؟در مکه از غیبت توبه کردی و اکنون که به شهرت بازگشتی ... با خدایت عهد بستی دیگر دروغ نگویی اما اکنون ....قرار بود دیگر کسی از تو آزار نبیند اما اکنون ...
به راستی بعد از حج چه کردی ؟؟؟
راست گفته اند که انسان از ریشه ی نسیان به معنای فراموشی است .
چه می گویی حسین ؟؟؟ زبان در کام گیر . مگر تو که هستی که نصیحت می کنی ؟مگر خودت در مکه چه کردی ؟مگر تو نیز در بقیع گریه و توبه نکردی ؟مگر تو نیز کفن نپوشیدی ؟اما چه شد . اکنون چه هستی ؟ اکنون کجایی ؟ هنوز در پیچ و خم های زندگی به دنبال خدا می گردی . هنوز بنده ی نفسی و نفس سوار بر توست . پس خاموش باش و بگذار آنانکه بیدارند سخن بگویند . که تو خود خفته ای بیش نیستی .