دانشجویان کانون فزهنگی هنری بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان با توجه به دغدغه ی خود در مسائل فرهنگی تصمیم به راه اندازی این وبلاگ گرفتند و نظرات شخصی خود را در موضوعات متفاوت بیان می کنند .
دقت شود که این نظرات ، نظرِ مجموعه ی بسیج دانشگاه نمی باشد .
نامم آدم است.
آدم بن آدم بن ... آدم.
از فرزندان آدم ابوالبشرم.
آدمم ولی در انسان بودن خود شک دارم! خداوندگاری دارم بهتر از تمام خداوند ها و اله های تاریخ ، یکتا و بی نیاز ، بزرگ و با عزت ، آگاه به تمام احوالت مخلوقاتش ، صاحب عرش عظیم ، عرشی که خودش می گوید " سبحان رب العرش اما یصفون " : " پاک و منزه است پروردگاری که عرشش وصف ناشدنیست. اما ، اما فکر نمی کنم بنده خوبی بوده باشم ، گاهی از روی جهل ، گاهی از روی غفلت و تنبلی فرامینش را فرمان نمی برم و او باز هم با من مهربان و رعوف است... آری فرزند آدمم ، اما گویی شیطان در شهر ما خانه دارد ، فکر کنم تازگی ها همسایمان شده. آنقدر سر و صدا میکند که دیگر صدای خدایم را نمی شنوم. مدام در خانه و زندگی ما سرک می کشد و در هر کاری دخالت می کند. بار ها شکایتش را به خدا کرده ام و خدا گفت او را به شهرتان راه ندهید اما . . . گفت به خانه هایتان راه ندهید اما . . . گفت به وسوسه هایش گوش فرا ندهید اما انگار نمی شود مدام پشت در خانه است و می خواهد که در را باز کنیم ما نمی خواهیم ولی هر بار چیزی تازه دارد که تا به خود می آیم می بینم در اتاق است یا در یخچال خانه مان دنبال چیزی می گردد. خیلی پرو است خیلی ! اما چکار می توانم انجام دهم هر بار به او شکایت میکنم که دیگر بس است دست از سرم بردار ! میگوید : تو آدمی ولی انسان نمی شوی ، هر کاری انجام بدهی باز فرزند آدمی ... گریان به خدایم پناه می برم . تنها اوست که همواره مرا می پذیرد دستی برسرم می کشد و دلداریم میدهد . اما باز ... خدایا تو خودت شاهد باش من جزء تو کسی را ندارم ! خودت کمکم کن که او را دیگر در خانه راه ندهم! به همه بگویم که او کیست تا همه دیگر با او معاشرت نکنند! شاید روزی خسته شود و از شهر ما برود! ج.ر.رهقی