"یکی از آسیب های فرهنگی که به تازه گی ما را تحدید می کند این است که برخی افراد خواسته یا نا خواسته هویت ملی ما را در برابر هویت دینی قرار می دهند.می گویند ما خودمان پیامبر که داریم "زردتشت" آدم های بزرگی همچون کورش هم که داریم و ... طوری که دین اسلام کم رنگ می شود و گاهی حتی به بهانه هایی هم چون عرب بودن پیامبر (ص)و.... مورد هجمه هم قرار می گیرد."
قسمتی از خطبه های نماز جمعه شهرکرد
آیا تا به حال دقت کرده اید:
_گردنبند های هخامنشی چه قدر زیاد شده
_یک نفر حاضر است کتاب های قطوری راجب مثلا زندگانی کورش بخواند اما زحمت خواندن یک کتاب کوچک از زندگانی معصومین را به خود نمی دهد.
_اسامی عجیب و غریبی برای فرزندان انتخاب می شود با این توجیه که اسم اصیل ایرانی است مثلا: آویسا
_.............
هویت ملی ما ارزشمند است و یکی از این ارزشها پذیرش مشتاقانه دین اسلام است.
مراقب باشیم.الگوی پیشرفت ما اسلامی ایرانی است.
بعد از مدت ها دوباره میخواستم با اتوبوس تا تهران سفر کنم که دچار درد سر بزرگ شدم
درد سر بزرگ فیلمهای اتوبوسی
درد سر بزرگ غصه به حال سینمای ایران
درد سر بزرگ غصه به حال فرهنگی با این محصولات در جامعه رواج می یابد
درد سر بزرگِ ...
اسم فیلمی که این دفعه درد سر شده بود،درد سر بزرگ بود.
داستان فیلم پسری است که با حیله و کلک چهارتا دختر پول دار را ...(نمی دونم چه فعلی بزارم)
محتوا فیلم یه سری موزیک که نمی توان شنید،صحنه هایی که شرم دیدن داری،الفاظ قشنگ و...
پیام فیلم 1-شهرستانی ها ساده هستند و با شهر تهران نهایت آدم 2-سادگی یعنی اینکه نتو نی سر این واون مخصوصا دختر های جوون کلاه بزاری یا شاید یعنی نتونی 3-اگه نتونی مدل غیر ساده ها باشی از دنیا عقبی 4...
اما این فیلم و آثار مشابه چند سوال در ذهنم ایجاد کرده
1-طنز یعنی چه؟
2-سینمای خانگی یعنی چه؟
3-وزارت ارشاد چه کارست؟
4-سینما در خدمت فرهنگ ماست یا علیه؟
5-اتوبوس با انواع مسافری که داره جای پخش فیلمهای خانگیست؟ مسئول کیه؟
6-مسافرانی که شرم دارن این فیلمها را نگاه کنند باید چه کار کنند؟
7-....
گاهی خدا درها رو می بنده و پنجره ها رو قفل می کنه.
چه زیباست که فکرکنیم شاید بیرون طوفان میاد و می خواد از ما حفاظت کنه.
این حرف را یکی از دوستان برام فرستاده لطفا نظرتون را راجع بهش بگین
وقتی به دنبال کاری در اینترنت جستجو می کردم به مطلبی با عنوان نسل آوینی، نقد آوینی برخوردم،نویسنده این مطلب آقای شهاب
اسفندیاری ابتدا از شیفتگی خود نسبت به شهید آوینی در ایام جوانی سخن می گوید سپس می گوید که راه زنده ماندن افکار آوینی نقد
آن است نه همایش ها وبزرگداشتها و در ادامه یک نقد هم ارئه می کند که خواندن آن خالی از لطف نیست.
حرف های آقای اسفندیاری نگاه جدیدی نسبت به شهید آوینی است برای همین به دوستان پیشنهاد می کنم این مطلب را بخوانند.
من اگر چه ماهیت نقد شهید آوینی را قبول می کنم(البته از آدمی بالاتر از او) ولی با این مورد به خصوص در نقد آقای اسفندیاری موافق نیستم.
http://shbesf.persianblog.ir/post/63/
تا به حال دو سه مقاله بیشتر از سید مرتضی نخوانده ام،اما همانها آنچنان مرا مشتاق آوینی و تفکرش کرده که فکر می کنم وجودم سراسر کویر تشنه ایست محتاج باران تفکر زلال این شهید بزرگوار.
اما از حسین ساعی بشنوید،او که چند سالی پیشتر با شهید آشنا شده و با او انس گرفته است،وقتی برای بزرگداشت شهید آوینی دعوت می شود در وبلاگ خود چنین می نویسد:
" برای استاد؛مراد؛عشق؛وگرم کننده دل من شهید آوینی
برای او که آغازی بر یک پایان بود
اگر بخواهم ده تنی را که بر من عمیقترین تاثیرات را در کل زندگی داشته اند نام ببرم قطعا یک تن از آن بزرگواران شهید سید مرتضی آوینی است.
هیچ گاه او را از نزدیک ندیدم و اصولا تا زنده بود (ببخشید تا حیات مادی داشت- او که الان زنده است) توفیق زیارت او را نداشتم ولی شاید بعد از جلسات روضه امام حسین بیشترین اشکها را پای مستندها و کتابها و تولیدات او ریخته ام.روح من اکنون در برابر آن عارف جلیل القدر خاضع است و قلب تشنه من تمنای آب حیات آوینی ای را دارد که بعد از انقلاب اسلامی تمام آن چیزهایی را که برای «من» و «خود» نوشته بود سوزاند و پس از آن هم جز برای خدا ننوشت.ادامه مطلب...
سحر برای نماز از خواب بلند شده ای،می بینی پسری در بالکن خوابگاه نشسته و با آه و تاب با دوست دخترش صحبت می کند؛در اتوبوس هستی و دو پسر جوان آهنگ حرامی را با صدای بلند گوش می کنند؛خبر دار می شوی که دیروز بچه های دانشکده به صورت مختلط رفته اند میدان امام ؛نیمه شب صدایی از خوابگاه دختران تا مسجد شنیده می شود یا شاهدی که دو از بچه های مذهبی نیمه شب امتحان با سر هیچ وپوچ جر وبحث می کنند و به قول خودشان می خواهند لج دیگری را در بیاورند؛باور نمی کنید که دوست قدیمی تان چنان ظاهری برای خود درست کرده و چنان حرف هایی می زند که اگر همین حرفها را دو سه سال پیش کسی به او می گفت برای او متأسف می شد ولی حالا....این ها و صد صدها صحنه ی دیگری که روزانه شاهد آن هستیم وسخت ما را تکان می دهد وشاید هم برایمان عادی شده باشد.
اما سؤال این است که وظیفه ما به عنوان یک مسلمان،یک دانشجو،یک بسیجی و یک منتظر فرج چیست؟
ما چه می توانیم بکنیم ؟
لطفا نظرات خود روی وبلاگ بگذارید.
از نوشتن بعضی مطالب عذر خواهی می کنم
با سلام به همه ی دوستان
شروع فصل تعطیلات را به همه دوستان تبریک می گم.
(انسان مومن وقتش پر است).این سخن از مولا علی (ع) است.
من تا به حال در همین دو ترم گذشته بسیا گفته ام و صد چندان شنیده ام که :کاش وقت می
کردم....،تابستان باید حتما...و خلاصه از این دست حرف ها که دوست دارم چنین وچنان کنم اما وقت
ندارم اما با فرا رسیدن فصل تعطیلات آفت بزرگی که اکثرا گریبان گیر ما می شود این است که فرصت
کوتاه تابستان(که البته کل عمر انسان یک چشم برهم زدن است) برا ی ما طولانی جلوه می کند و ما
را می فریبد وما می گوییم : بعدا...،حالا وقت هست و......
اما دوباره اول مهر ویک دنیا پشیمانی که ...........
خلاصه اینکه: (الفرصت تمر مر السحاب) ،امسال حواستان جمع باشد.
نادر طالبزاده گفت: باید با طراحیهای منظم و دقیق با جنگ نرم به مقابله بپردازیم. این امر هم در صورتی امکانپذیر است که محافلی ایجاد شود تا با ایدهپردازی به نتایج خوبی دست پیدا کنیم.